نتونستم


❤❤*خاطرات من*❤❤

فقط بیا حالشو ببر

سلام دوستای گلم نتونستم خودم رو کنترل کنم نیام تو این وبلاگ بنویسم

به هر حال میخوام بنویسم

الان هم میخوایم برای مهمونی روز جمعه که خونه ی ماست ژله بدرستیم

همه فامیل میاد.دو تا دایی هام یعنی دایی داوود و دایی عبدالرضا و خاله بزرگم و عروس و بچه هاشو و شاید دامادش.

میخوایم حسابی بخندیم حرف بزنیم شاد باشیم تازه میخوام فیلم جشن تکلیفم رو هم بذارم ببینیم

فردا هم میریم خونه ی دایی داوود الانم تو یاهو دارم با مهدیه دختر داییم که 3 دبیرستانه میچتم دختر گلیه دوسش میداریم

خوب میدونید چند روزی لوکس بلاگ قاطی کرده اگر شد قاطی نبود روز به روز میام خاطره هامو میگم موافقین؟؟؟؟؟؟

نباشین هم میام کاری به شما ندارم

مواظب خودتون و خوبیهاتون هم باشید

بای تا های بعدی

پ.ن:به سوال پست قبلی ام توجه کنید عکس اتاقم رو بذارم یا نه؟؟؟؟



نظرات شما عزیزان:

شیرین
ساعت10:58---17 شهريور 1391
سلام
خوشحال شدم وقتی دیدم داری خاطراتت رو می نویسی
خاطرات چوب های تری هستند که در آتش زندگی نه می سوزند نه خاکستر میشوند
منم می نویسم مثل خودت


ماني
ساعت13:28---13 شهريور 1391
سلام مليكا جون

خوبي؟

كجايي؟

عكس اتاقت رو نذاشتي و رفتي
پاسخ:میام عکسم را هم وقتی اتاقم مرتب بود براتون میذارم ایشالا 100 سال دیگه:)


ماني
ساعت16:40---8 شهريور 1391
سلام مليكاجون
پس كجا رفتي
بيا دلم برات تنگ شده


نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





نوشته شده در پنج شنبه 1 شهريور 1391برچسب:,ساعت 23:48 توسط ملیــــــــــــــکا| |


Power By: LoxBlog.Com